نویسنده: شقایق پنج شنبه 87/8/16 ساعت 11:16 صبح
عاقبت صید سفر شد یار من یادش به خیر
نازنینی بود و از من شد جدا یادش به خیر
با فراقش یاد من تا عهد دیرین پر گرفت
گفتم ای دل سالهای جانفزا یادش به خیر
یار رفت و عمر رفت و جمع ما پاشیده شد
راستی خوش عشرتی بود ای خدا یادش به خیر
می رسد روزی که از من هم نماند غیر یاد
آن زمان بر تربتم گویی که ها یادش به خیر
هوای عاشقی
یادش به خیر
خدایا
خود را به که بسپارم....
دوستت دارم ای غریبه
عشق چیست؟
عشق
من دیگه دوستت ندارم
رهگذر
برای او
بسوزان